آیت‌الله علم‌الهدی: فرهنگ بسیجی محور عمل کارگزاران نظام باشد | هیچ منطقی در گرانی‌های بازار نیست آیت‌الله علم‌الهدی: بسیجیان دانشجو و طلبه، نگهبان اعتقادی جریان بسیج هستند+ویدئو پیکر مطهر ۱۴ شهید گمنام دفاع مقدس در استان خراسان رضوی تشییع می‌شود رئیس کمیته امداد: خیرین بازوان انقلاب در خدمت‌رسانی به نیازمندان هستند جمع‌آوری ۴۰ میلیارد تومان کمک برای مردم غزه و لبنان توسط خیرین و هیئت‌های مذهبی کشور قصه آقای راستگو | یادی از حجت‌الاسلام محمدحسن راستگو، روحانی نام‌آشنای مشهدی مروری بر روایات ائمه اطهار (ع) درباره عقل | بهترین نعمت برای دنیا و آخرت نصرت الهی در پرتو صبر و پایداری دهک‌بندی ارائه خدمات به ایثارگران از بودجه حذف می‌شود خوش‌به‌حال گردو‌ها اعتکاف ماه مبارک رجب با حضور ۱۵۰۰ معتکف در حرم امام‌رضا(ع) برگزار می‌شود + فیلم (۳۰ آبان ۱۴۰۳) مروری بر زندگی و خدمات استاد «مهدی ولائی»، مأمور ثبت‌احوال نسخه‌های خطی حرم امام‌رضا(ع) زیارت، مدارِ معرفتیِ تربیت لبخند بزن تا سعادتمند شوی | مروری بر بیانات امام رضا (ع) درباره شادی و سرور خانه‌هایی که حکم بهشت را دارند «پدر»؛ مایه رحمت، مظهر قدرت | بررسی بایدهای نقش پدر خانواده براساس آموزه‌های دینی رونمایی از پایگاه تخصصی «مقاومت» در کتابخانه آستان قدس رضوی (۲۹ آبان ۱۴۰۳) برگزاری انتخابات مجمع عمومی اتحادیه مؤسسات و تشکل‌های قرآنی در مشهد کاهش مصرف برق در حرم مطهر امام رضا(ع) درراستای مصرف بهینه‌ انرژی
سرخط خبرها

روایتی از سرگذشت شهید ابوالفضل رفیعی، فرمانده ارشد سپاه | یار در خانه و ما گرد جهان می‌گشتیم

  • کد خبر: ۱۵۲۹۷۹
  • ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۸
  • ۱
روایتی از سرگذشت شهید ابوالفضل رفیعی، فرمانده ارشد سپاه  | یار در خانه و ما گرد جهان می‌گشتیم
ابوالفضل رفیعی با زمزمه فعالیت گروهک‌های ضد انقلاب در غرب، در مقام «فرمانده عملیات سپاه سقز» به سرکوب گروهک‌های محارب پرداخت و با شروع جنگ تحمیلی، «جانشین فرمانده لشکر ۵ نصر خراسان» و «فرمانده تیپ امام صادق (ع)» شد.

شهرآرانیوز؛ مادرش می‌گوید هفت پسر دنیا آوردم،  اما یکی یکی در اثر بیماری از دنیا رفتند. پسر هشتم را که گذاشتند در دامنم، پدرش اصرار داشت نامش را بگذاریم جواد. به یاد آخرین فرزندی که عمرش به دنیا نماند. اما مدت زیادی نگذشت که جواد هم بیمار شد. باردار که بودم جایی میان خواب و بیداری ندایی می‌گفت: نامش را بگذار ابوالفضل تا بماند. پدرش هم رضایت داد صدایش کنیم ابوالفضل. پسر ماند، اما پدر در هشت ماهگی فرزندش او را تنها گذاشت و تا شش سالگی در آغوش مادر قد کشید و پس از آن در سایه امن عمویش بزرگ شد. به مدرسه رفت و هم زمان برای تأمین هزینه‌های تحصیل در مزارع چغندر و کارخانه قند مشهد مشغول به کار شد.

پس از این دوره، در حجره‌ای از حجره‌های حوزه علمیه مشهد ساکن شد و همچنان که از محضر استادان علوم فقهی بهره می‌برد، آن سوی دیوار‌های مدرسه «محراب خان»، در حال تدارک مبارزات انقلابی علیه رژیم پهلوی بود و بار‌ها در لباس روحانیت تحت تعقیب نیرو‌های ساواک قرار گرفت، اما تهدیدات حکومت نه تنها او را وادار به عقب نشینی نکرد که با راه اندازی هیئت خاتم الاوصیا (عج) علاوه بر برگزاری مراسم مذهبی، به سامان دهی نیرو‌های انقلابی پرداخت. عشق و ارادت همیشگی اش به امام خمینی (ره) با پیروزی انقلاب اسلامی او را به شهر قم کشاند تا با عضویت در سپاه پاسداران قم، به محافظت از بیت امام (ره) مشغول شود.

تا پیش از آغاز جنگ تحمیلی نیز در سمت «مسئول گشت سپاه مشهد»، بسیاری از منافقین را دستگیر کرد. با زمزمه فعالیت گروهک‌های ضد انقلاب در غرب، در مقام «فرمانده عملیات سپاه سقز» به سرکوب گروهک‌های محارب پرداخت و با شروع جنگ تحمیلی، «جانشین فرمانده لشکر ۵ نصر خراسان» و «فرمانده تیپ امام صادق (ع)» شد. دوازده اسفند سال ۶۲ بود که در جریان عملیات خیبر، سرلشکر ابوالفضل رفیعی جایی در نزدیکی پل العزیر کنار نهر فرات به پشت خاکریز‌ها آمد تا با دوربین، منطقه را رصد و به فرمانده لشکر مخابره کند در حالی که به قدر اصابت یک تیر با آرزوی دیرینه اش، شهادت، فاصله داشت.

پس از لحظاتی در خاک گرم جنوب بر زمین افتاد و پیکر مطهرش همانجا باقی ماند و با عنوان مفقودالاثر برای خانواده و دوستدارانش به جرگه شهدا پیوست. سال ۹۰،  اما در مراسم تشییع شهدای گمنامی که به مقصد دانشگاه فردوسی مشهد همراهی می‌شدند، دختر شهید ابوالفضل رفیعی گمان نداشت یکی از همان شهدا که بر شانه‌های جمعیت در حال حرکت است، پیکر مطهر پدر اوست.

این را شش سال بعد در تیر ۱۳۹۶ فهمید. هنگامی که آزمایش‌های دی ان‌ای او و خانواده اش، با پیکر یکی از شهدای گمنام مدفون در دانشگاه فردوسی مطابقت یافت و سنگ قبر بی نشانی که برابر مسجد الزهرا (س) دانشگاه وجود داشت، به نام علم دار خیبر، سردار خط شکن شهید ابوالفضل رفیعی تغییر کرد. شهیدی که سال‌ها بود به زادگاه خود بازگشته بود، اما خانواده اش غریبانه در شهر، غم بی مزاری اش را نجوا می‌کردند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
علیرضا رانی
Iran (Islamic Republic of)
۰۵:۵۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۶
0
0
سلام من از همرزمان شهید هستم ودر سقز با ضد انقلاب مبارزه کردیم مردی مومن انقلابی وبسیار شجاع بود امیدوارم خداوند روحش را شاد وبه درجاتش بیافزاید ومارا مدیون خونش نگرداند
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->